در دنیای امروز، یادگیری زبان انگلیسی به عنوان یک نیاز اساسی در بسیاری از جنبههای زندگی شناخته میشود. یکی از مهمترین بخشهای یادگیری این زبان، حفظ کردن و به خاطر سپردن واژگان است. با این حال، بسیاری از زبانآموزان از تفاوت در توانایی خود و دیگران در حفظ لغات شکایت دارند. چرا برخی افراد خیلی سریع و آسان واژگان جدید را به خاطر میسپارند، در حالی که برخی دیگر با تکرار زیاد هم موفق نمیشوند؟ پاسخ این سؤال در عملکرد مغز و ویژگیهای شناختی افراد نهفته است. در این مقاله به بررسی علمی و روانشناختی این تفاوتها میپردازیم و عواملی را معرفی میکنیم که بر قدرت حفظ واژگان در افراد تأثیرگذار هستند.
نخستین عامل مهم در تفاوت عملکرد افراد در حفظ واژگان، نوع حافظه غالب در مغز آنهاست. برخی افراد دارای حافظه دیداری قویتری هستند، یعنی کلمات و تصاویر را بهتر از طریق دیدن یاد میگیرند. این افراد اگر واژگان را همراه با تصویر یا فلشکارتهای بصری ببینند، سریعتر و عمیقتر آنها را به خاطر میسپارند. در مقابل، افرادی که حافظه شنیداری قویتری دارند، از طریق شنیدن و تکرار صوتی بهتر یاد میگیرند. پس نوع حافظه، یکی از دلایل اصلی تفاوت در یادگیری لغات است.
عامل دوم، وجود ارتباطات عصبی قویتر در مغز افراد یادگیرنده است. مغز انسان از طریق شبکههای نورونی پیچیده کار میکند. در برخی افراد، به دلیل ژنتیک یا تمرینهای گذشته، این شبکهها برای ثبت اطلاعات زبانی فعالتر هستند. این موضوع باعث میشود تا یادگیری واژگان جدید برای آنها راحتتر و ماندگارتر باشد.
سومین عامل مهم، سطح انگیزه و هیجان در فرآیند یادگیری است. مطالعات روانشناسی نشان میدهند که زمانی که فرد با اشتیاق، علاقه یا هدف مشخصی زبان میآموزد، مغز او آمادگی بیشتری برای حفظ اطلاعات دارد. بنابراین، علاقهمندی به زبان انگلیسی و استفاده از آن در زمینههای مورد علاقه مانند فیلم، موسیقی یا بازی، میتواند نقش مهمی در حفظ واژگان ایفا کند.
چهارمین نکته، استفاده از استراتژیهای شخصی یادگیری است. برخی افراد به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از روشهایی مثل دستهبندی موضوعی واژگان، استفاده از جعبه لایتنر، یا روش تداعی معنا بهره میبرند. این تکنیکها باعث میشوند که اطلاعات جدید در حافظه بلندمدت ذخیره شوند و دیرتر فراموش گردند. استفاده از تکنیکهای یادگیری فعال مانند بهکارگیری واژگان در جمله، یا استفاده در مکالمههای روزمره، نیز تأثیر زیادی بر ماندگاری واژگان دارد.
در نهایت، تفاوت در میزان تمرین و تکرار مؤثر نیز اهمیت دارد. برخی افراد تنها به خواندن یا حفظ کردن بسنده میکنند، در حالی که گروهی دیگر با نوشتن، شنیدن و استفاده چندباره از واژگان، فرآیند یادگیری را فعال میکنند. تکرار با فاصله زمانی مشخص (Spaced Repetition) به عنوان یکی از مؤثرترین روشها برای انتقال اطلاعات به حافظه بلندمدت شناخته شده است. در واقع، مغز انسان برای تثبیت اطلاعات نیاز به مرور هدفمند در فواصل زمانی دارد، نه حفظ یکباره و سنگین.
همچنین، برخی پژوهشها به نقش وضعیت جسمی و روانی فرد هنگام یادگیری اشاره دارند. خواب کافی، تغذیه مناسب، و دور بودن از استرس میتواند تأثیر قابلتوجهی در عملکرد حافظه داشته باشد. مغز در شرایط خستگی یا اضطراب نمیتواند واژگان را به خوبی پردازش و ذخیره کند.
در کنار همه اینها، برخی تحقیقات نیز به ژنتیک و تفاوتهای ساختاری مغز اشاره دارند. مطالعاتی نشان دادهاند که برخی افراد به صورت طبیعی در ناحیههای مرتبط با زبان در مغز، ساختارهای قویتری دارند. هرچند این عامل تعیینکننده نیست، اما میتواند یکی از دلایل بالقوه برای عملکرد بهتر برخی زبانآموزان باشد.
در مجموع، دلایل متعددی وجود دارند که باعث میشوند برخی افراد واژگان زبان انگلیسی را راحتتر از دیگران حفظ کنند. این دلایل شامل نوع حافظه، قدرت ارتباطات نورونی مغز، میزان انگیزه و علاقه، استفاده از تکنیکهای مؤثر یادگیری، ژنتیک، و میزان تمرین و تکرار هستند. با شناخت این عوامل، زبانآموزان میتوانند روش یادگیری مناسب با ویژگیهای شخصیتی و شناختی خود را انتخاب کنند و عملکرد بهتری در حفظ واژگان داشته باشند. بنابراین، اگر تا به حال در یادگیری لغات مشکل داشتهاید، شاید وقت آن رسیده است که روشها و شرایط یادگیری خود را بازبینی کنید و آنها را با ویژگیهای مغزتان هماهنگتر سازید.